طیبه ثابت - بعد از نام و یاد خدای بزرگ و مهربان، سلامی به زیبایی طلوع خورشید به همهی شما همراهان همیشگی کولهپشتی.
امیدواریم در این روزها که همهی شهر شادمان از جشننهای دههی فجر هستند، شما هم بتوانید با کاری کمخرج اما بزرگ و شکوهمند، مثل زدن یک پرچم زیبای ایران سردر خانه، دیوار کلاس یا حتی روی ماشین خانوادهتان، به همهی دنیا نشان دهید چهقدر به کشورتان غیرت و عشق دارید و قدر امنیت و آزادی کشورتان و شهدا، قهرمانان وطن، را بهخوبی میدانید.
دوستان عزیز کولهپشتی! هیچ میدانید به این کار شما میگویند «بصیرت» و بصیرت یعنی بیداری؟ خب، حالا بگویید ببینم! دشمن به انسان بیدار میتواند آسیب بزند یا انسان خواب؟! پس بیایید همیشه هوشیار و بیدار باشیم و در کشوری آباد و آرام زندگی کنیم!
اگر نگاهی به تقویم بیندازید، خواهید دید درست ۴۴ سال پیش، در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، ایران حال و هوای دیگری داشت. هرجا را که نگاه میکردی، بوی اسپند و گلاب میداد. خیابانها آب و جارو شده بودند.
انگار شهر با قدوم مبارک امامخمینیعزیز لباس نو به تن کرده بود و اثری از هیچ غم و اندوهی نبود. همانطور که توی سرودهای آن زمان شنیدهاید، همهجا بوی گل سوسن و یاسمن میداد.
امامخمینی (ره) که ۱۰ روز پیش از فرانسه به ایران آمده و مورد استقبال میلیونی مردم قرار گرفته بود، با مردم و روحانیون دربارهی مطالب مهمی صحبت کردند. روز بعد مدرسهی علوی تهران پر از جمعیت عاشقان ایشان بود.
امام خمینی(ره) در قسمتی از سخنرانی خود از مردم میخواهد خودشان سرنوشت خودشان را تعیین کنند. از ارتشیها هم خواست به مردم بپیوندند و از زیر بار خواری مستشاران آمریکایی که ما را به خود وابسته کرده و جلو پیشرفت ما را گرفته بودند بیرون بیایند.
صدای امام(ره) آن روز به همهجای ایران رفت وکاخ ستم طاغوتیان را به لرزه درآورد. باز هم مردم متحدتر شدند و دانشجویان مسلمان خارج از کشور هم تظاهراتی به پا کردند که آمریکا و هیچ کشور دیگری نمیتواند در امور کشور ایران مداخله کند.
اینطور بود که با انتخاب خود مردم، فصلی نو و روشن برای ایران از راه رسید. همانطور که خدا در قرآن گفته بود: «*جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقا.»
*حق آمد و باطل نابود شد. همانا حق و حقیقت آمدنی، و باطل نابود شدنی است. (آیه۸۱ سورهی اسراء)